
تحلیل گرت پورتر از تأثیر برجام بر اوضاع منطقه؛
توافق هستهای ایران، سیاست آمریکا در خاومیانه را تغییر نخواهد داد/ دولت روحانی و اوباما؛ به دنبال مذاکره در موضوع سوریه، یمن و عراق
دیدگاه مسلم اوباما به عربستان سعودی این است که عربستان میتواند در عملیات مستقیم نظامی برای مبارزه با تروریسم همچون یک جایگزین جدی برای ارتش آمریکا عمل کند و با نفوذ ایران در منطقه مقابله کند و این موضوع، مانع دیگری بر سر راه تجدید نظر در سیاست آمریکا در خاورمیانه به شمار میرود.
گروه بینالملل-رجانیوز: ارائه یک تصویر غلوآمیز در مورد تأثیر برجام در حوزه سیاست و اقتصاد، روایت کلان بسیاری از رسانههایی است که مدتهای طولانی در پی عادیسازی رابطه ایران و آمریکا بودهاند. گرت پورتر، روزنامهنگار برجسته آمریکایی و مؤلف کتاب «بحران ساختگی» در مورد پرونده هستهای ایران، به صورت جدی با تغییر سیاستهای آمریکا در خاورمیانه بعد از توافق هستهای ایران مخالف است و اعتقاد دارد در شرایطی که سازمانها و نهادهای امنیتی و اطلاعاتی آمریکا از هر تلاشی برای تغییر رفتار و تضعیف ایران دریغ نمیکنند و آمریکا به طور کلی به دنبال مقابله با نفوذ ایران در منطقه است، نمیتوان چندان روی توافق هستهای ایران حساب کرد. پورتر تصریح میکند این آمریکاست که باید در پی بازسازی و تجدیدنظر در سیاستهای خود در خاورمیانه باشد، نه اینکه مرتباً ایرانِ پس از توافق هستهای را زیر ذرهبین برد و انتظار داشت ایران کاری بکند!
آمریکا اجازه نمیدهد اوضاع منطقه تغییر کند
فرا رسیدن «روز اجرا»ی برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) که برای دو طرف عناصری از یک توافق هستهای دارد، بدین معنی است که این توافق در حال تبدیل شدن به واقعیت یک حیات [جدید] در سیاستهای منطقهای و جهانی برای سالهای طولانی خواهد بود. اما آیا این توافق تأثیر عمیقی بر سیاست منطقهای دارد؟
سابقه دولت اوباما و متحدین آمریکا در خاورمیانه نشان میدهد آنان اجازه نخواهند داد توافق اوضاع منطقه را تغییر دهد. در حالی که واشنگتن گفته است توافق، احتمال سازش و نزدیکی ایران و همسایگانش را افزایش خواهد داد، اسرائیل و کشورهای عربی جبهه مخالف را اتخاذ کردهاند و تصریح میکنند توافق، ایران را بسیار تهاجمیتر و انعطافناپذیرتر خواهد کرد.

با این حال، باید دانست همچنان که تنشهای یک سال اخیر ایران و عربستان سعودی نشان میدهد، اینکه برای پاسخگویی به این پرسش، تنها بر بازسازی سیاستهای منطقهای ایران پس از توافق تمرکز کنیم، نادرست است. اقدام به مراتب مهمتر از این کار، این است که ببینیم آیا این توافق انگیزه و نیروی لازم برای تجدیدنظر در سیاستهای آمریکا در منطقه را فراهم میسازد؟
استدلال ضعیف جان کری در مورد مخالفان توافق
دو طرف به جای ارائه تحلیلهای سیاسی جدی، برای تقویت منافع منطقهای خود به بحث و جدل روی آوردهاند.
دولت اوباما بر این باور است که توافق مسیرهای دستیابی ایران به تسلیحات هستهای را قطع کرده و امکان تغییرات داخلی و سیاست خارجی ایران را افزایش داده است. شاید بهترین بیان این باور و تحلیل، در گفتگوی جان کری، وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا با رویترز در اواخر ماه آگوست ابراز شد. جایی که او گفت: «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران از مسأله هستهای به عنوان پوششی برای فعالیتهای خرابکارانه استفاده میکرد. سپاه با این توافق به شدت مخالف است، چون این توافق، این پوشش را کنار میزند.» این استدلال ضعیف، کمتر کسی را قانع میکند: امکان داشتن تسلیحات هستهای در آینده، کاملاً با همکاری سپاه پاسداران با حزب الله در لبنان یا حضور در عراق و سوریه بیربط است.

در جبهه مقابل، اسرائیلیها و سعودیها، تأکید دارند توافق هستهای، دخالت ایرانیها را در منطقه تقویت خواهد کرد و تلاش آنان را برای دستیابی به تسلیحات هستهای تداوم میدهد. اسرائیلیها تصریح میکنند که ایران از تعلیق تحریمها، درآمدهای مضاعفی کسب خواهد کرد که این درآمدها، حزب الله لبنان یا حکومت اسد درسوریه را منتفع خواهد نمود و در نتیجه منطقه را برای اسرائیل بیثباتتر و خطرناکتر خواهد کرد.
حمایت ایران از حزبالله به برجام ربطی ندارد!
حمایت ایران از حزب الله لبنان تاکنون یک سرمایهگذاری اساسی برای تضمین امنیت ملی ایران است که به هیچ عنوان با اعطای کمکهای مالی حاصل از توافق هستهای ارتباطی ندارد. در حقیقت، حمایت از نیروهای حزب الله در سوریه از سال ۲۰۱۲ آغاز شد، خیلی قبلتر از آنکه گفتگوهای هستهای کلید بخورد.
مقامات اسرائیلی و سعودی، معتقدند مذاکرات دولت اوباما در موضوع هستهای ایران، نمایانگر تصمیم آمریکا برای تغییر در موازنه متحدین خود در منطقه با برقراری شبهاتحاد با ایران است. سعودیها، نگاهها و تصورات به مراتب افراطیتری دارند. همچنان که جورج گازدر اواخر سال ۲-۱۳ در تحلیلی نوشت: «سعودیها از این میترسند که ایالات متحده هژمونی ایران در عراق، سوریه و لبنان وخلیج فارس را در ازای توافق هستهای بپذیرند.»
ترس سعودی از تفاهم بین واشنگتن و تهران از روز امضای توافق هستهای، شدیدتر شده؛ اما سعودیها از این وحشت دارند که آمریکا به توازن قوا به شکلی که ریاض، آن را غیر قابل قبول میداند، تن دهند. این توزیع قدرت با مسئله هستهای ایران ارتباطی ندارد، بلکه به نارضایتی سعودیها از اینکه آمریکا به صورت مستقیم در جنگ سوریه حاضر نشد، برمیگردد.
مذاکرات به مثابه الگوی عادیسازی روابط
به همین ترتیب، مخالفت اسرائیلیها با توافق هستهای نیز ظاهراً به این موضوع مربوط نمیشود که توافق هستهای تمایل ایران برای دستیابی به تسلیحات هستهای پایان نمیدهد. بلکه آنچه واقعاً اسرائیلیها به دنبال آنند، این است که قدرت نظامی و اقتصادی ایران کاهش یابد، یا با مواجهه مستقیم نظامی ایران و آمریکا یا با اعمال تحریمهای فلجکننده.
توافق، شکست استراتژی بلندمدت اسرائیل را نشان میدهد، اما به مسائل و نیروهای تاریخی و دیرپای منطقه نمیپردازد.
ایران هیچگاه به دنبال سلاح هستهای و تأثیر بر معادلات منطقه از طریق سلاح هستهای نبوده است که حالا با توافق هستهای که راه دستیابی به تسلیحات هستهای را مسدود کرده، سیاست منطقهای او تغییر کند. مسئله اصلی اینجاست که فرایند مذاکرات یک پویایی سیاسی در روابط ایران و آمریکا ایجاد کرده که میتواند بر نتایج منازعه در سوریه، عراق و یمن تأثیر بگذارد.

این همان چیزی است که دولتهای اوباما و روحانی بدان امید دارند. وزای امور خارجه ایران و آمریکا هر دو تصریح کردند که این رابطه جدید، به حل سریع موضوع تجاوز دو قایق نیروی دریایی آمریکا به آبهای ایران کمک کرد.
مقابله با ایران، در ساختار و قوانین آمریکا نهادینه شده
با این حال، همچنان تردیدهای جدی بسیاری در مورد تأثیر این توافق بر سیاست خارجی آمریکا در سالهای آینده و حتی تأثیر بر هر منازعه پیچیدهای که شکل خاورمیانه را تغییر میدهد، وجود دارد. سیاست آمریکا در قبال ایران، نتیجه دهههای متمادی فعالیت بنگاههای خبری و اظهارات رسمی علیه ایران است. این دیدگاه که ایران یک تهدید بنیادین برای منافع آمریکا است، به صورت عمیقی در شعارها و سیاستهای انتخاباتی آمریکا دیده میشود.
این تصور بدبینانه به قوانین و برنامهها نیز راه یافته و منافع ساختاری جدیدی برای حفظ خود ایجاد کرده است. حداقل این منافع این است که مدتهای مدیدی است که برنامهها و اقدامات ایران، منطق ابتدایی حضور نظامی آمریکا و نقشآفرینی در خاورمیانه تعریف میشود و آمریکا به همین دلیل به فروش تسلیحات و سیستمهای ضدموشکی به متحدین منطقهای خود مبادرت میکند. ایران مدتهاست که تمرکز اصلی-اگر نگوییم هدف کلان- تلاشهای جاسوسی سازمان سیا و آژانس امنیت ملی آمریکا در سراسر جهان است.
عربستان، جایگزین ارتش آمریکا در منطقه
دیدگاه مسلم اوباما به عربستان سعودی این است که عربستان میتواند در عملیات مستقیم نظامی برای مبارزه با تروریسم همچون یک جایگزین جدی برای ارتش آمریکا عمل کند و با نفوذ ایران در منطقه مقابله کند و این موضوع، مانع دیگری بر سر راه تجدید نظر در سیاست آمریکا در خاورمیانه به شمار میرود.
۶ ماه پس از توافق هستهای که در جولای ۲۰۱۵ امضاء شد، به رغم شکست سیاستهای سعودی در کشورهای سوریه و یمن، اوباما هیچ رفتاری که نشاندهنده تمایل به انتقاد یا محکوم کردن عربستان باشد، نشان نداده است.

تحرکات اخیر عربستان در تشدید تنشها با ایران، گویای این مسأله است که سعودیها همچنان امیدوارند بر دولت اوباما فشار وارد کنند تا موضع خصمانهتری نسبت به ایران پیشه کند. ممکن است تلاشهای عربستان در این زمینه به جایی نرسد و در دراز مدت، آمریکا یک موضع منصفانهتری نسبت به ایران اتخاذ کند تا نسبت به آشفتگی و هرج و مرج فزایندهای که منطقه را فرا گرفته، تدبیر بهتری به کار گیرد.
اگر این اتفاق بیفتد، توافق هستهای دیگر چندان بزرگ جلوه نخواهد کرد.