دبیرستان و هنرستان غیردولتی نور تبریز
دبیرستان و هنرستان غیردولتی نور تبریز

دبیرستان و هنرستان غیردولتی نور تبریز

پیروزی فکر

پیروزی فکر

نویسنده: اورایزن اسوت ماردن 

بالفکر تنجلی غیاھب الامور




به یاری فکر، تیرگی ھای کار روشن و آشکار می شود. "علی (ع)"

بنای آینده را با مصالح فکری باید بسازیم. خودمان بی خبریم که سعادت یا تیره بختی را در زندگی مان با فکر خویش فراھم

می کنیم. بنای کاینات بر روی این اصل گذاشته شده و نام آن را "تصادف" نھاده اند. در این صورت سرنوشت خود را انتخاب و

آماده کن, علاقه تولید علاقه می کند و از کینه، کینه می زاید. "ویلکوکس"

١: آنان که از روی فکر کار می کنند در توفانھای زندگی غرق نمی شوند.

یک دقیقه فکر کنید، آیا شما وارث متاعی که قیمت آن ھزاران بار گران تر از یک کشتی است یعنی وارث زندگی و فھم و

ھوش خود نیستید؟

این فھم و ھوش را در چه جھتی ھدایت می کنید؟ آنرا به حال خود می گذارید؟ یا تسلیم توفانھای خشم و ھوسش می

سازید و اجازه می دھید که درستی ھای مشکوک، کتابھای خطرناک و تفریحات و خوشی ھای مضر به صورت ناشایستی

که مورد قبول فکرتان نیست وارد زندگی شما شود؟

آیا واقعاً فرمانده کشتی خودتان ھستید و این قدرت را در خود می بینید که کشتی وجودتان را به ساحل آرامش و صفا،

موفقیت و سعادت برسانید؟

فکر در این دنیا سکان ھمه چیز است. این حقیقت مدتھای دراز آشکار نشده و از نظر دور مانده بود. وقتی ھم که مردم به

قدرت فکر پی بردند و آنرا مورد احترام و ستایش قرار دادند تازه تصور کردند که نیروی لایتغیر و میعنی است که مخصوص

مغزھای استثنایی و نادر است.

 

پیروزی فکر

نویسنده: اورایزن اسوت ماردن

بالفکر تنجلی غیاھب الامور

به یاری فکر، تیرگی ھای کار روشن و آشکار می شود. "علی (ع)"

بنای آینده را با مصالح فکری باید بسازیم. خودمان بی خبریم که سعادت یا تیره بختی را در زندگی مان با فکر خویش فراھم

می کنیم. بنای کاینات بر روی این اصل گذاشته شده و نام آن را "تصادف" نھاده اند. در این صورت سرنوشت خود را انتخاب و

آماده کن, علاقه تولید علاقه می کند و از کینه، کینه می زاید. "ویلکوکس"

١: آنان که از روی فکر کار می کنند در توفانھای زندگی غرق نمی شوند.

یک دقیقه فکر کنید، آیا شما وارث متاعی که قیمت آن ھزاران بار گران تر از یک کشتی است یعنی وارث زندگی و فھم و

ھوش خود نیستید؟

این فھم و ھوش را در چه جھتی ھدایت می کنید؟ آنرا به حال خود می گذارید؟ یا تسلیم توفانھای خشم و ھوسش می

سازید و اجازه می دھید که درستی ھای مشکوک، کتابھای خطرناک و تفریحات و خوشی ھای مضر به صورت ناشایستی

که مورد قبول فکرتان نیست وارد زندگی شما شود؟

آیا واقعاً فرمانده کشتی خودتان ھستید و این قدرت را در خود می بینید که کشتی وجودتان را به ساحل آرامش و صفا،

موفقیت و سعادت برسانید؟

فکر در این دنیا سکان ھمه چیز است. این حقیقت مدتھای دراز آشکار نشده و از نظر دور مانده بود. وقتی ھم که مردم به

قدرت فکر پی بردند و آنرا مورد احترام و ستایش قرار دادند تازه تصور کردند که نیروی لایتغیر و میعنی است که مخصوص

مغزھای استثنایی و نادر است.

کاری که باید انجام گیرد، مسائلی که باید حل شود و نتایجی که از آنھا به دست می آید با اینکه در مورد ھر کسی فرق می

کند ولی اصول علمی آن با این فرقی ندارد و چیزھایی است که از ھر فردی برمی آید. قلمی که در دست مجسمه ساز

ناتوانی است می تواند مجسمه زیبایی را خراب کند ھمان آلت در دست یک جانی می تواند آلت دزدی یا قتل شود. فکر نیز

درست مثل آلتی است که می تواند ظاھرمان را زیباتر و یا زشت تر سازد و یا به کلی خراب کند.

مجسمه ساز در حال کار چشم از مرمر خویش برنمی دارد. نتیجه ای را که باید به دست آورد پیشاپیش در مغز خود طرح

می کند و با ھر ضربه بر قلم آھنین خویش می کوشد به نتیجه برسد و کار خود را بصورت مدلی که در مغز خود طرح کرده

است در آورد.

ھر فکری ضربه قلمی است که تکه ای از مرمر زندگی را می تراشد از این رو باید تصمیم بگیریم که فکرمان را به منظورھای

بھتری متوجه سازیم و در راه مقصودھای گرانبھایی صرف کنیم و برای اجرای این تصمیم باید تمام اراده مان را بکار بندیم.

ت.کارتر می گوید: "پدران و مادران و مربیان اگر بجای اینکه بچه ھا را وادار به اطاعت کنند کاری کنند که آنھا راه اراده خود را

با فکر خودشان یاد بگیرند مسائل تربیتی به درجه قابل توجھی آسانتر می گردد و در روی زمین عده و اشخاص فھمیده

چندین برابر می شود."

٢. فکر، فرمانروای وجود است.

عقل در وجودمان قدرت حیرت آوری دارد پس چه بھتر که پیوسته فکر را حاکم وجود خود سازیم. "گوته"

پیش از اینکه طرز تفکر خود را تحت فرمان اراده درآورید بھتر است اول به قدرت مادی و اھمیت فکر پی ببرید. ھرگز راضی

نشوید که کورکورانه از این نظر اطاعت کنید. بلکه بھتر است بدانید و قانع شوید که چگونه فکر خوب نتایج خوب دارد و فکر بد

نتایج بد را نصیب شما می سازد. کسی که با آتش بازی می کند باید پیوسته بیدار و ھوشیار باشد. باید با تمام شعور خود

قانع شوید که که فکر بطور مطلق بر مقدرات شما حاکم است و ھر فکری در آفریدن سرنوشت شما سھمی برای خود دارد.

باید معتقد باشید که اگر افکارتان را در جھت شایسته ای راھنمایی می کنید، سرنوشت خوب بصورت بسیار طبیعی و

آسانی بسوی شما خواھد آمد و برعکس اگر فکر و اندیشه ای را که خداوند به شما بخشیده است در راه بدی به کار اندازید

پیوسته بدی و زشتی نصیب شما خواھد شد.

خون و نیروی عصبی فقط با حرکتی که از مغز سرچشمه می گیرد به قسمتھای مختلف بدن متوجه می شود. از این روست

که پروفسور آنورسن می گوید:

"من بوسیله کاسه زانویم می توانم ثابت کنم که فکر بر تمام حرکات بدن حاکم است: ھمه می دانند که رقصی به نام "ژیک"

با حرکات تاب دادن کاسه ھای زانو انجام می شود. وقتی که توی رختخواب در خیال خودم این رقص را انجام می دھم با

اینکه پاھایم را به ھیچ وجه تکان نمی دھم و در عضلاتم ھیچ گونه حرکتی دیده نمی شود، عضلات کاسه زانویم بالا می آید

در این حالت ثابت می شود که با نیروی خود (فکر) خون متوجه کاسه زانویم شده است. این تجربه ثابت می کند که در اثنای

رقص واقعی نیز عضلاتم نیروی خود را از مغز می گیرند.

اشخاصی که کار فکری دارند چون راه رفتن عادیشان بطور لاشعور انجام می گیرد و قادر نیست خونی را که در مغز جمع

شده است بطرف پاھا بکشد لذا قدم زدنشان فایده بسیار کمی دارد و حال آنکه راه رفتن سریعی که به منظور معینی انجام

گیرد خون را متوجه پاھا می سازد و عضلات را نیرو می بخشد.

پروفسور گیتس می گوید:

"در سال ١٨٧٩ تنفس بیماری را داخل یک لوله منجمد مورد معاینه قرار دادم با اینکه نفس متراکم در لوله را با "ریودورد-

دورپسین" مخلوط کردم این ترکیب ھیچ گونه رسوبی که بتوان دید از خود باقی نگذاشت ولی پس از اینکه بیمار عصبانی شد

در ته لوله رسوب تیره رنگی ملاحظه شد."

به این ترتیب ثابت کرد که خشم در بدن یک ماده شیمیایی تولید کرده است این رسوب را برداشتند و به انسان و حیوانات

تزریق کردند در آنھا نیز خشم و ھیجان به ظھور رسید. تجربه نشان داده که رنج شدیدی مانند خبر مرگ فرزند رسوبی به

رنگ خاکستری و ھیجان خفیف تری مانند پشیمانی رسوبی گلی رنگ تولید می کند.

پروفسور جک لویب ثابت کرده است که فکر جریانی نظیر جریان برق دارد و تحت تأثیر این جریان ماده جانداری در اعضا بدن از

مثبت به منفی و از منفی به مثبت منتقل می شود.

روی ھمین اصل است که فکر را به تلگرافی که از روح می رسد تشبیه می کند.

٣. فکر ھم مایه صحت و ھم باعث بیماری می شود.

روح است که زنده می کند و اما از جسد فایده ای نیست. انجیل یوحنا، ۶،۶٣

ھراراده واندیشه انسان زاییده مغز است از مغز به اعضاء بدن منتقل می شود و بالاخره بصورت کار (فعل) ظاھر می گردد. ھر

فکری که از مغز وارد اعضاء بدن ھماھنگ است. به این شکل انسان زندگی خود را در میان وجود مادیش ترتیب می دھد

یعنی خود او شرح حال خود را تھیه می کند. و باز به این صورت است که فرشتگان به ساختمان بدنی ھر انسانی نگاه می

کنند و سرنوشت او را تعیین می نمایند. "سوئد نبوری"

برای اثبات قدرت نفوذ فکر روی صحت و یا بیماری بدن ھیچگونه احتیاجی به تجارب فنی نیست. حوادثی که ھمه روزه پیش

چشمان ما جریان می یابد این مسئله را ثابت می کند.

به تأثیرات کشنده ی بعضی افکار چنان عادت کرده ایم که به ھیچ وجه نمی توانیم فکر کنیم که ممکن است آنھا مایه بیماری

و مرگ شوند. می گوییم فلانی بر اثر سکته قلبی درگذشت. یعنی چه؟ ... بطور ساده می توان گفت که ھیجان یعنی یک

فکر آنی و ناگھانی، مکانیسم زندگانی او را متزلزل ساخته و زندگی او را متوقف کرده است.

ترس- یعنی فکر ترسیدن- ضربان قلب او را دچار فلج ساخته است یعنی این فکر قلب را با چنان شدتی به طپش انداخته که

یکی از رگھا پاره شده است.

دیده شده است که شادی ناگھانی نیز به ھجوم خونی منجر می شود که ممکن است رگھای نازکتری را پاره کند. بارھا

دیده شده است که ترس یا یا غم و رنجی در ظرف چندین ساعت و یا چند روز ھمه موھای سر یک نفر را سفید کرده است.

تاریخ مثالھای فراوانی برای این موضوع دارد: "لوئی دوم" پادشاه "باویر" "ماری آنتوانت" ملکه فرانسه، "شارل اول" پادشاه

انگلستان و بالاخره "دوک دوبرونشویک" و دیگران ھمه دچار این سرنوشت شدند. در عصر ما نیز ھر روز با چنین وقایعی می

توان روبرو شد. ھیجان شدید در بدن تولید مواد شیمیایی و به احتمال قوی تولید گوگرد می کند و رنگ عصاره مو را تغییر می

دھد. این ترکیب معمولاً به تدریج و ھمراه با زیاد شدن سن صورت می گیرد ولی یک ھیجان شدید ممکن است بطور آنی آن

را عملی سازد.

راجرز می گوید: عوامل زیادی وجود دارد که به موھا لطمه می زند. در راس آنھا ھوس، غصه، اندیشه و فکر ثابت قرار دارد.

اشخاص زیادی دیده شده اند که در عین سالم بودن و زخمی نشدن فقط به تصور آینه زخم مھلکی برداشته اند مرده اند از

طرف دیگر دیده شده است که بر اثر افکار شدیدی از قبیل ترس و تلاش و یا خوشحالی زیاد رنج و بیماری از بدن کسی زائل

شده است.

دکتر ویلیام اوسلر چنین می نویسد: "متد روحی در میان فنون تراوی مقام مھمی را اشغال کرده ولی به قدر کافی شناخته

نشده است. نیروی ایمان که مایه اعتلای روح می شود و جریان خون را آزادتر می سازد و اعصاب را راحت می کند. ناامیدی

بھترین داروھا را بی اثر می گذارد و حال آنکه یک قاشق آب یا حبی که از خرده نان درست شده است اگر بنام داروی موثری

داده شود در سایه ایمان و اعتقاد تأثیر معجزه آسایی در بیمار می بخشد. اساس موفقیت در طب آن است: اعتقاد به نسخه

ھا و داروھای پزشک!"

دکتر جلیف چنین می نویسد:

"ھیچ شکی نیست که قدیمی ترین و در عین حال جدیدترین عامل تداوی "تلقین" است. تداوی با ایمان روشی نیست که

فقط در اعضای یک مذھب یا کلیسا بماند. ایمان و اعتقاد به ھر شکلی که باشد چه ایمان به خدا و مقدسات مذھبی و چه

ایمان و اعتقاد به پزشک و یا به نفس خود پیوسته توأم با یک رشته تظاھرات مغزی است که در طرز کار اعضاء حیاتی بدن

موثر واقع می شود. گرچه نیروی ایمان نمی تواند کوھی را تکان دھد یا پای شکسته ای را بھبودی بخشد یا مرده ای را زنده

کند یا مفلوجی را بطور ناگھانی شفا بخشد ولی اشکال مختلف تلقین از بھترین و پرارزش ترین کمکھای فن تراوی است.

چشم بندھا، ساحران، ھیپنوتیزم کننده ھا، حقه بازھا و دیگران ھمین روش تلقین را در کارھای خود مورد استفاده قرار می

دھند روح انسانی به "خوش باوری" متمایل است.

به چیزی که آرزو می کند و در جستجویش است زود معتقد می شود. اصول تلقین در طب یکی از اصولی است که می تواند

ھم به منظورھای نیک و ھم برای مقاصد بد مورد استفاده قرار گیرد."

چرچیل می گوید:

بگذار مردم ھر چه می خواھند بگویند

ولی بھترین راه صحت این است که ھرگز خودمان را بیمار نشماریم

اغلب بیماری ما مردمان بیچاره،

از پزشکان و از مخیله خود ما نصیب مان می شود!

۴. ترس بزرگترین دشمن ما

تردیدھای ما خیانتکارند. ما را از امتحان فرصتھایی که بدست آورده ایم باز می دارند و از نعمتھایی که می توانیم استفاده

کنیم محروم می سازند.

کشنده ترین نیرویی که زندگی را از میان می برد ترس است. ترس سجایای اخلاقی را ضعیف می کند، پشتکار و حس

پیشرفت را شکست می دھد، سبب بیماری می شود، سعادت را فلج می کند و مانع موفقیت در کارھا می گردد. ترس

عیب جبران ناپذیری است یعنی عیب محض است. اکنون دانشمندان روانشناس به خوبی پی برده اند که ترس خون را ضایع

می کند و ھضم غذا را مشکل می سازد.

ترس از جنبش و فعالیت مغز و بدن می کاھد و تمام عناصر موفقیت را می کشد. دشمن خونی سعادت جوانی و رفیق

وحشت آور ایام پیری است نشاط و خوشحالی از آن فرار می کند و شادی نمی تواند با او در یکجا زندگی کند. ترس از

حادثه، ترس از بیماری و ترس از فقر، ترس از مرگ و ترس از فلاکت و بدبختی ھای بزرگ ... این است باطن کسانی که به

ظاھر قیافه ھای خوشحالی دارند، میلیونھا انسان زندگی خود را زیر فشار این ترسھا زھر آلود می سازند.

انتظار دائم حوادث ناگوار سبب از بین رفتن نیرو و زندگی انسانھا می گردد اگر آن نیروی دماغی و جسمی که بر اثر ترس از

فلاکتھای تخیلی تلف می شوند، صرف کارھای مثبت می شد چه نتایجی که از آن بدست می آمد.اگر بتوانید ترس از

بدبختی ھای احتمالی را از مخیله خود بزدایید زندگی شما مطبوع تر و زیباتر خواھد شد. ھر نوع ترس و تظاھرات مشئوم آن

را از محیط زندگیتان بزدایید. زیرا ھیچکس نمی تواند در میان کابوس ترس زندگانی سعادت آمیزی داشته باشد و ھیچکس تا

ریشه این سرطان معنوی را از روح خود نکنده است نمی تواند امید موفقیت در اقدامات خویش را داشته باشد.

ھر کس وظیفه دارد این دشمن معنوی را از مخیله خود براند و با تمام نیروی خود بکوشد که دیگران بخصوص جوانان را از

چنگال بی رحم آن برھاند و اگر چنین شود مسلماً وضع دنیا تغییر خواھد کرد.

۵. چگونه می توان ترس را شکست داد؟

ترس یا دشمن انسان این عصر را، گذشته از اینکه می توان از مخیله می توان بیرون کرد بکلی نیز می توان نابود ساخت.

"ھوراس فلچر"

برای غلبه بر ترس پیش از ھر چیزی باید تعیین کنیم که از چه می ترسیم؟ ترس ما از چیزی است که ھنوز ظھور نکرده است

و وجود ندارد یعنی بدبختی محتملی است که پیش از وقوع آن، احتمالش مغزمان را اشغال کرده است.

اما ترس و نگرانی شما را ضعیف می سازد. رنجتان را زیادتر می کند و خطر را بیشتر می سازد. باید گفت علت این که این

بیماری اغلب منجر به مرگ می شود و زود به دیگران سرایت می کند این است که ھمه از آن می ترسند. یک فرد طبیعی با

نشاط و نترس به این سادگی ھا دچار این بیماری نمی شود.

برای غلبه بر ترسھا پیوسته در فکر خود اینطور قضاوت کنید که این ترسھا بجز مخیله شما در جای دیگری وجود ندارد و

بخوبی در مغز خود جای دھید که این خطرات احتمالی چه تحقق پیدا کند و چه پیدا نکند ترس فعلی شما بجز اتلاف وقت و

کاھش نیروی معنوی و بدنی شما چیزی نصیبتان نخواھد کرد.

بیرون راندن ترس از مغز و جانشین ساختن افکار خوش و اعتماد و امید، در ھر روز و ھر ساعتی امکان دارد و باید اجرا شود.

گرچه درآغاز کار تغییر جھت افکار تا اندازه ای دشوار جلوه می کند ولی برای کمک به شروع چنین کاری راھھای مختلف

وجود دارد. مثلاً انسان کاری را که در دست دارد رھا کند و به کار دیگری بپردازد یا مشغله بزرگی برای خود ایجاد کند که

توجه او را در یک نقطه متمرکز سازد یا حادثه خوشی از زمانھای گذشته را بخاطر آورد، بخواندن کتابی بسیار جالب یا

تفریحی بپردازد، به یک گردش طولانی دست زند با شخص خوش مشربی ملاقات کند. ھمه ترسھای جزیی به یک ترس

بزرگ منجر می شوند و آن ترس از مرگ است چون تا دنیا دنیاست مرگ بعنوان رازی در روی زمین باقی خواھد ماند.

و. بایک می گوید:

"در پشت دیوارھای قبر ھر حادثه ای که اتفاق بیفتد برای ما اھمیتی ندارد و خود قبر در نظر ما به منزله "ھیچ" است. فکر

تنگی گور، سردی مراسم تشیع و منظره خوابیدن زیر خروارھا خاک برای زندگان، آری فقط برای زندگان رنج آور است."

چیزی غیر واقعی تر از قبر وجود ندارد. پس از اینکه روح از بدن جدا شد وضع جسم ما با وضع موھایی که سلمانی از سرمان

می تراشد و به زمین می ریزد ھیچ فرقی ندارد. از این رو به ھیچ وجه نباید برای دلسوزی به آن مغزمان را فرسوده کنیم.

به ھر وسیله و با استفاده از ھر چاره ای که باشد غلبه بر ترس از لحاظ تقویت سجایا و خصائص روح، پیروزی بزرگی

محسوب می شود. تا این پیروزی به دست نیاید روح بشر از رسیدن به مقام حقیقی خویش و کسب نیروی خدادادی و ترقی

و تعالی محروم می ماند.

۶. چگونه بر ھیجان ھا غلبه کنیم؟

خشم و اندوه نه تنھا انسان را کوچک و ضعیف می کند بلکه او را می کشد. "ھوراس فلچر"

شدت زود گذر است. کینه، خشم و انتقام دوام ندارد. فعالیت جسورانه و ثابت قدمی بر ھمه اینھا غلبه می کند. نیرومند

باشید. "البرت ھوبارد"

ھیجانھایی که تأثیرات کشنده ای در ما دارد فقط عبارت از خشم نیست.

ھیجان حتی در مواردی که درجه کشنده ای شدید نباشد، تأثیرات بسیار مضر دارد. خشم، اشتھا را از میان می برد، ھضم را

مشکل می سازد، موازنه اعصاب را ساعتھا و حتی روزھای متمادی بھم می زند به تمام مکانیسم جسمانی و در نتیجه آن

به معنویات و نیروی دماغی لطمه وارد می سازد.

حسد یکی از بدترین دشمنان صحت و سعادت است مبتلایان آن اغلب کارھای نسنجیده ای می کنند و حتی به جنایت یا

انتحار دست می زنند و متأسفانه پیوسته در جراید روزانه اخبار مربوط به فجایع و جنایات عشقی را می خوانیم که عامل آنھا

چیزی جز حسد نیست.

پروفسور گیتس می نویسد: "ھر کسی می تواند پی ببرد که در اثنای ھیجانھای شدید، تنفس انسان کندتر و یا تندتر می

شود نظم جریان خون بھم می خورد ھضم غذا مشکلتر می شود گونه ھا افسرده می گردد و چشمھا گود می رود."

انسان وقتی تحت تأثیر افکار شیرین و خوشی است چه با عضلات و چه با فکر و مغز خویش خیلی بیشتر و بھتر از زمانی که

دچار خشم و ھیجان است می تواند فعالیت کند.

ھیجانات اندوھبار و رنج آور، گذشته از اینکه فعالیت بالا را به تأخیر می اندازد و مقدار زھر را ھم در بدن زیادتر می کند.

برعکس در موقعی که افکار خوش و شیرین در مغز انسان وجود دارد سلولھا در انساج بدن مواد مفید رشد دھنده می سازند

و نیروی زندگی را زیادتر می کنند.

عرق کردن بر فعالیت کلیه می افزاید. بکوشید که به این وسیله ھر چه زودتر سموم را از بدن خارج سازید. به ھوای آزاد

بروید و بقدری تلاش و حرکت کنید که بدنتان عرق کند.

خشم اشکال متعددی دارد. ریشه آن ھمان ترس است. کسی که دچار خشم می گردد بعلت ترسی که از عارضه

جسمانی، ضرر مادی، لطمه به مقام و حیثیت خویش یا از محرومیت دارد. شخص متین و محکمی که اعتماد به نفس و

سجایای اخلاقی دارد ھرگز خشمگین نمی شود و با حوادثی که ممکن است شخص دیگری را از خود بیخود کند به راحتی و

با کمال آرامش مقابله می کند.

داروی جلوگیری از خشم "تسلط بر خویشتن" است. باید عادت کرد که حوادث را با مقیاس منطق سنجید و به طرز عاقلانه

ای درباره آنھا قضاوت کرد.

اگر حس خوش بینی را در نفس خود بیشتر کنید و بکوشید که ھمه مردم را دوست بدارید، خواھید دید که روز به روز عادت

می کنید که نسبت به دیگران خشمگین نشوید و ھیچ کس را تحقیر نکنید. با پیشرفت این طرز تفکر در عین حال از حسد و

کینه نیز نجات خواھید یافت.

اپیکتتوس چنین گفته است:

"روزھایی که خشمگین نمی شوید بشمارید. من سابقاً عادت داشتم که روزانه یکبار خشمگین شوم بعدھا این عادتم را به

سه روز یکبار تقلیل دادم. اکنون ھر چھار روز یکبار دچار خشم می شوم. ھر وقت موفق شدید که خشمگین شدن را به یکبار

در ماه تقلیل دھید آن روز یک قربانی در راه خدا بدھید."

٧. برای اینکه طبع با نشاطی داشته باشید

شخص صاحب سجایا کسی است که می داند چه می خواھد. اسیر احساسات نیست و روی اصول درستی رفتار می کند.

"فروید"

در لحظه ای که اطرافتان را بدبختی ھای مختلف فرا گرفته کارھایتان به مانع برخورده است و در افق امیدواری ھیچگونه نوری

به چشمتان نمی خورد. رفتار شما نشان می دھد که استقامت تان در مقابل حوادث چقدر است. مشخصات اخلاقی سالم

و نیرومندی داشته باشید. این توانایی تان در لحظات بد طالعی بھتر آشکار خواھد شد.

ارزش انسان به کارھایی نیست که به سبب حوادث انجام می دھد، بلکه بسته به اقداماتی است که بر غم حوادث می

کند.

انسان طبعاً حیوان تنبلی است. مایل است که از کارھای دشوار شانه خالی کند و یا در راھھای مشکل از نیمه راه برگردد و

به جاده صاف و ھموار بیفتد و حال آنکه راه کشتن اژدھایی که شما را قدم به قدم تعقیب می کند و می خواھد سعادتتان را

برباید این نیست. از زیر کار شانه خالی نکنید بجای اینکه دور مانع طواف کنید از روی آن بپرید. گلوی اژدھا را بگیرید و خفه

اش کنید.

مستر ویگز می گوید: "رمز خوشحالی در این است که در لحظات اندوه بخندید و در حال سردرد، بیماری دیگران را به خاطر

بیاورید و در لحظاتی که ابر روی آسمان را گرفته است فکر کنید که ھنوز آفتاب وجود دارد."

روتو فورد می گوید: "چاره تنبلی تلاش و کوشش است. علاج خود پرستی فداکاری است. چاره بی ایمانی اطاعت از اوامر

خداوند است و بالاخره چاره ترس روبرو شدن با چیز ترس آور و تماشای آن است."

به این ترتیب علاج غم و اندوه نیز مشغول ساختن مغز به افکار نشاط آور است. برای این کار نیروی اراده بزرگی مورد احتیاج

است. یعنی شکست دادن یک خصلت بد. باید به فضیلتی که نقطه مقابل آن است فکر کرد و این فکر را به قدری ادامه داد

که بصورت عادت درآید اگر در مخالفت با غم و اندوه اصرار داشته باشید بالاخره مشخص با نشاطی خواھید شد.

مخیله برای تغییر یک فکر یا یک احساس، قدرت فوق العاده دارد در لحظاتی که زیر پنجه غم و اندوه شدید دست و پا می

زنید با خود این طور بگویید:

"چیزھایی که مرا دچار اندوه می سازند در حقیقت وجود ندارند آنھا در وجود من چه تأثیری می توانند داشته باشند. زیرا

خدایی که مرا آفریده است به ھیچ وجه مایل نیست که من در زیر بار غمھا خرد شوم."

تا زمانی که بر خصائص اخلاقی خویش مسلط نباشیم نمی توانیم در کارھای مان موفق شویم. کسی که بنده احساسات

خویش باشد شخص آزادی نیست. شخص آزاد کسی است که بر غم دشمنان معنوی می تواند بر نفس خویش حاکم باشد.

اصول تسلط بر نفس، عالیترین روش زندگی است. اگر ھم در آغاز مایل به انجام وظیفه نباشید. خودتان را به آن مجبور کنید و

این کار را ھر قدر که مشکل باشد با قدرت در انجام آن بکوشید و این روش را روز به روز و ھفته به ھفته تعقیب کنید. به این

ترتیب در ظرف مدت کمی عالی ترین ھنرھا را یاد خواھید گرفت: یعنی خودتان فرمانروای خود خواھید بود.

٨. مضرات بدبینی

دنیا با انسان معامه متقابله می کند. اگر بخندید به روی شما می خندد و اگر چین بر ابرو اندازید او ھم مقابل شما ابرو درھم

می کشد. اگر آواز بخوانید به مجالس شادمانی دعوت می شوید و اگر متفکر باشید در کنار دانشمندان جای می گیرید.

بالاخره اگر مھربان و صمیمی باشید در اطراف خود مردمی را می بینید که ھمه شما را دوست می دارند و در گنجینه دلھا را

به رویتان باز می کنند. "زیمرمان"

عده کسانی که به دنبال غم می روند و از آن استقبال می کنند و بزرگش می کنند به درجه تعجب آوری زیاد است. اینان

مسلماً در کار خویش موفق می شوند زیرا کسی که در جستجوی غم و اندوه باشد حتماً آنرا پیدا می کند و فقط کافی

است که درھای مخیله خود را به روی غم و اندوه باز گذارد.

اغلب اشخاص بدبخت کارشان یواش یواش به بدبختی کشیده است. اینان از این رو بدبخت شده اند که عادت داشتند پیش

دیگران از وضع خود شکایت کنند و از بدی ھوا و غذاھا و غیره بنالند. عادت کرده اند که ھنگام بازگشت از یک گردش به بھانه

خستگی و وقت مراجعت از یک مھمانی به بھانه ناخوشایند بودن حرفھایی که در آنجا شنیده اند غرغر کنند و به این ترتیب

رفته رفته خود را به زندگانی ناخوشایندی محکوم ساخته اند.

افکار غلط و اشتباه آمیز بزرگترین دشمنان شما ھستند. اشخاص متعددی را می شناسم که روی تصورات غلط خیال می

کنند که کسی دوستشان ندارد مردم آنھا را نمی پسندند به مصاحبت با آنان علاقه ای ندارند و پشت سرشان بد می گویند.

و تحت تأثیر چنین افکاری با اندوه دائمی دست به گریبانند.

اغلب این افکار تخیلات بی اساسی بیش نیست. چنین طرز تفکری سعادت را از میان می برد و مبتلایان به آن نه تنھا به

خویشتن بلکه به اطرافیان خود نیز تلقین رنج و اضطراب می کنند.

دکتر ساندرس نیز چنین می گوید:

"در یک شخص اندوھگین ھر قدر ھم که علل غمھا و اندوه ھا با ھم متفاوت باشد، تأثیر آنھا در بدن یکسان است. فعالیت

ھر یک از اعضاء بدن لطمه می بیند. مخصوصاً اگر نقطه ضعیفی در اعضاء حیاتی داخلی وجود داشته باشد بیماری معنوی به

آن نقطه ضعیف حمله می کند و مایه تولید بیماری جسمانی می گردد. بزرگترین مانع تداوی، سقوط معنوی است. گاھی

ضعف معنوی بیشتر از علل مادی مانع بھبودی است زیرا نیرویی که برای اعاده صحت بیمار لازم است باقی نمی ماند.

ایمان و اعتقاد کامل زاییده خوشبینی و نظم در زندگی است. بدبینی صحت را از میان می برد و روحیه را ضعیف می سازد.

روح متوازن ھرگز در انتظار بدی نیست، امیدوار است که پیوسته با نیکی روبرو شود زیرا می داند که که نیکی یک حقیقت

ابدی است و بدی چیزی جز ضعف نیکی نیست ھمانطور که تاریکی در نفس خویش چیز مستقلی شمرده نمی شود بلکه

عبارت از نبودن روشنایی است پیوسته در جستجوی روشنی باشید زیرا روشنی تاریکی ھا را از قلب و روحتان می زداید.

وقتی که روح می خواھد بدی ھای خود را بپوشاند بدبختی ھا و اشکالات متعددی برای خود می آفریند. در ھر چیزی جنبه

ھای خوب آن را ببین.

در جستجوی کمال باش و بدی ھای زندگی را فراموش کن.

٩. قدرت افکار نشاط آور

خوش بینی شکل ظاھری ایمان است. تا ایمان و امید وجود نداشته باشد ھیچ کاری نمی توان انجام داد. "ھلن کلر"

آنان که با نشاط و امید زندگی کرده اند، بزرگترین موفقیت ھا را در زندگی بدست آورده اند. آنان حوادث نیک و بد زندگی را

مردانه استقبال کرده و تیره بختی را با متانت یکسانی پذیرفته اند و با لبان متبسم پیش رفته اند. "چارلز کینگزلی"

در مردم با نشاط، نیروی آفریننده ای وجود دارد که در اشخاص بدبین نمی توان اثری از آن یافت ھیچ چیزی به اندازه خوش

بینی نمی تواند زندگی را زیباتر سازد، از رنجھای آن بکاھد و راه موفقیت را ھموار سازد.

سرجان لوبرک می گوید: "به عقیده من اگر استادمان بجای اینکه به ما بگویند انجام وظیفه سعادت بزرگی است. می گفتند:

سعادتمند شدن وظیفه شماست وضع دنیا خیلی بھتر از این می شد. زیرا چون سعادت ھر کسی به سعادت دیگران کمک

می کند ھمه مان وظیفه داریم تا حد امکان سعادتمند شویم.

در صورتی که عادت کنید ھمیشه فقط به جنبه روشن ھر حادثه ای نگاه کنید، به سادگی پی خواھید برد که در روی زمین

بدی ھای بسیار کمی ممکن است پیدا شود که ضرری به حال شما داشته باشد و تازه اغلب بدی ھا را می توان به نیکی

مبدل ساخت. در حقیقت نقاب بد شکلی که روی طبیعت نیکوی شما را پوشانده است فرو خواھد افتاد و عادات بدی از قبیل

تنقید و شکایت فراموشتان خواھد شد و لذیذترین نعمت ھای روی زمین مال شما خواھد بود.

در روی امواج تیره

خورشید را به چنگ بیاورید! ننالید.

زندگی دریای پر طوفانی است که در ھر جایی ممکن است با امواج آن روبرو شد.

امواج را بشکافید و عبور کنید! بایستید!

جزر و مد را پشت سر بگذراید.

در ساحل دیگر

آفتاب زیبایی خواھید دید.

از سعادت ھا بحث کنید! دنیا به قدری پر اندوه است که احتیاجی به نگھداری غم خود ندارید.

ھیچ راھی بکلی سخت و صعب العبور نیست.

به جنبه ھای درست و روشن نگاه کنید!

روحتان بر اثر مداوم ناخشنودی و اندوه خسته است.

برای استراحت از درستی ھا و روشنی ھا بحث کنید! "الاویلرویلکاکس"

١٠ . منفی بافی را نابود سازیم

باید منفی بافی را بکلی از قاموس خودمان بیرون کنیم. زیرا کلمه منفی بافی تمام آن چیزھایی را به خاطرمان می آورد که

باید از زندگی مان طرد کنیم. "آگسن پروگنی"

آنان که روحیه منفی دارند ھرگز در چنین کاری موفق نمی شوند. در آنان نشاط وجود ندارد، فقط بیچارگی، ناتوانی و

موذیگری دیده می شود.

نیرو و توانایی کار در اشخاص که به خویشتن ایمان و اعتماد دارند رشد می کند به ھر کاری که اقدام کنی، فقط در سایه

ایمان به موفقیت می

توانی در آن موفق شوی، نقشه موفقیت را نخست باید در مغز خودت طرح کنی و به آن صورت حقیقت بدھی، خواستن

توانستن است. اول باید بخواھی و بعد اجرا کنی. ھر چیزی را باید پیش از آنکه شکل مادی بدھی در مغز خویش طرح کنی.

اگر بی ایمانی و تردید در فکرتان جایگزین شده است، یقین داشته باشید از دنیایی که مخالف طرز تفکرتان است ھیچ

استفاده ای نخواھید برد. ھیچ کس نمی تواند از حدودی که برای خویشتن تعیین کرده است جلوتر رود. ھر کس که طالب

بزرگی است نباید خود را کوچک بشمارد. باید ھمه افکار منفی را به دست باد بسپارد. نخستین قدم در راه رسیدن به

موفقیت ایمان به موفقیت است. انسان باید در برابر نفس خویشتن با عزم و متانت تکرار کند که چه می خواھد بکند و تا چه

اندازه قادر به انجام آن کار است.

خداوند راضی نیست که زندگانی بشر با چنین افکار بیھوده ای ضایع شود. میراث ھای اجدادی و شرایط ارثی ما ھر طور که

باشد باید بدانیم که خداوند قدرت فرمانروایی بر ھمه آنھا را به ما بخشیده است و خودمان به سادگی می توانیم با اعتماد

به نفس تمام آن شرایط را تغییر دھیم.

١١ . ایمان و اعتماد

خواستن توانستن است.

توانا کسی است که به توانایی خویشتن اعتماد دارد. راھھای موفقیت فقط جلوی پای صاحبان عزم و کسانی است که موانع

را با لبخند استقبال می کنند و ھمانطور که امرسون می گوید: "مردی که با اراده برای رسیدن به یک ستاره اسب می تازد

احتمال موفقیتش بیشتر از کسی است که برای رسیدن به منزل خویش با بیحالی در معبر تنگی می خزد."

اعتماد مادر موفقیت است، مھارت را بیشتر می کند، نیرو را زیادتر می سازد، مغز را سالمتر می کند و بر قدرت عمل می

افزاید. کاری که انجام می دھید حاصل عقاید شما، عزم و اراده شما و اعتماد شماست. اگر اینھا ضعیف باشند، حاصل

کارتان نیز ضعیف است.

اگر جوانان به نیروی ایمان واقف باشند و بدانند که نیروی فکری چه معجزاتی دارد، مسلماً به بالاترین مقامات می رسند.

پیوسته از قدرت اراده بحث می کنیم: اراده یکی از اشکال ایمان است. اراده یعنی تصمیم به انجام یک کار و نشانه ای از

ایمان به توانایی خویش در انجام آن کار است.

ھیچکس تا ایمان به توانایی خویش در انجام کاری که شروع کرده است نداشته باشد قادر به انجام آن نیست، کسی را که

با ایمان محکمی به اقدام خود اعتماد دارد و معتقد است که قادر به انجام کار است نمی توان از راھی که می رود برگرداند.

ایمان به پیروزی، خود نیل به پیروزی است.

با اصرار دعا کنید که خداوند ھیچکس را از منابع سعادت و موفقیت محروم نکرده است و عجز ما مخلوق فکر خود ماست.

تصمیم بگیرید که برابر حوادث خوش بین باشید و از بدبینی گریزان باشید. به پیروزی نھایی حق و حقیقت ایمان داشته

باشید و قبول کنید که یکی از خوش شانس ترین افراد روی زمین ھستید و از اینکه در بھترین موقعی در یکی از بھترین نقاط

دنیا متولد شده اید به خودتان بگویید و اعتقاد داشته باشید که شغل شما را ھیچ کس حاضر نیست به خوبی انجام دھد. در

ھر موقعی به استعداد، صحت و تربیت خودتان افتخار کنید. ترس عبارت از حس انتظار خطر است. اگر ایمان پیدا کنید که

خداوند پیوسته سعادت ما را طالب است، پس از چه چیزی باید بترسید؟

وقتی که سنگی به ھوا پرتاب می شود انسان اطمینان دارد که نیروی جاذبه زمین آن را به سوی خودش می کشد. از این

رو حتماً آن سنگ به زمین برمی گردد و ھمان اندازه که این موضوع حتمی است رسیدن به ھدف بوسیله یک مغز مثبت و

آفریننده نیز حتمی است. مغناطیسی که ھدف را جذب می کند مغز خود انسان است.

١٢ . نفوذ افکار

در چشمان برادرت نگاه کن و ببین که نور نیکی از آنھا می درخشد یا آتش غضب بیرون می جھد و تأثیری را که این دو برق

در روح تو دارد، احساس کن و از آنجا پی ببر که فضیلت نیز بطور معجزه آمیزی از انسانی به انسان دیگر منتقل می شود.

"کارلایل"

تأثیر افکار ما، گذشته از اینکه در زندگی خودمان بسیار زیاد است تنھا به زندگی خودمان اکتفا نمی کند و تأثیر نیک یا بدی در

دیگران می بخشد. امرسون می گوید: " ھر فکری که بوسیله انسانھایی باعقاید مختلف در دنیا منتشر شد تغییری در جھان

ایجاد کرده است."

ھر کسی حالتی مخصوص به خود دارد و این حالت زاییده مشخصات روحی و اخلاقی و آمال و آرزوھای آن فرد است. منبعی

که فرمان اجرا اعمال را به انسان می دھد در تعیین این حالت نیز موثر می شود. این حالت در اشخاصی که با انسان تماس

می گیرند اثر می گذارد و این تأثیر زاییده سخنانی نیست که بر زبان جاری می شود بلکه حاصل افکاری است که از مغز او

می گذرد.

اگر تصور می کنید که خواھید توانست فقط با گفته ھایتان خود را به جھانیان معرفی کنید، خودتان را گول زده اید. دیگران

درباره شما با مقیاسی که خودتان در دست دارد قضاوت نمی کنند، بلکه از روی حالت و وضع درونی تان شما را می

شناسند.

کسانی که با شما طرف صحبت اند، اوصاف افکارتان یعنی ضعف یا قوت، پاکی یا ساختگی بودن آن را احساس می کنند.

حتی در لحظاتی ھم که خاموش ھستید بوسیله اشعه ای که به اطرافتان پخش می کنید، آمال و مقاصدتان را کشف می

کنند و عقیده شان درباره شما چنان قطعی می شود که ھر قدر اعتراض کنید آن عقیده را تغییر نمی دھند.

به طوری که امرسون می گوید: "انسان با فریاد زدن نمی تواند صدای خود را به گوش مردم برساند بلکه ما آنچه در اطرافمان

پخش می کنیم ھمان حالت درونی ماست. آنچه را که در خودمان نیست نمی توانیم به دیگران منتقل سازیم. آشنایان ما

خوب می دانند که ما چگونه کسی ھستیم. اگر بکوشیم که خود را نوع دیگری به مردم معرفی کنیم بیھوده است."

برای پی بردن به اینکه دیگران درباره ما چگونه فکر می کنند، بھترین مقیاس ما این است که ببینیم خود ما درباره آنان چطور

فکر می کنیم. کسانی را که درباره ما افکار خوبی در دل دارند ما ھم دوست داریم و آنان را دوستتان حقیقی خود می

شماریم، و دلھایمان بطور دایم با ھم مربوط است.

کسانی ھستند که وجودشان در کنار ما باعث می شود آن عده از احساسات بد درونی ما که حتی خودمان ھم از

وجودشان بی خبریم ظاھر می شود. چنین کسانی ما را بر غم خودمان کوچک می کنند. چنین حوادثی بیشتر در زندگی

زناشویی دیده می شود، در اغلب موارد زن و شوھر عاداتی را که پیش از ازدواج در درونشان مخفی بوده و خودشان از وجود

آنھا خبر نداشتند، پس از ازدواج ظاھر می سازند.

طرز تفکر مسری است. به کسانی که با ما تماس بگیرند سرایت می کند. اگر در مخیله مان صلح و آرامش، متانت و جرأت

فرمانروایی کند ھر جا که برویم جرأت و متانت و صلح و آرامش با خود ھمراه می بریم.

اگر خود پسند باشید امکان ندارد که این خودپسندی را از دیگران پنھان کنید، ھر کسی به این عیبتان پی خواھد برد و با

توجه به آن رفتارش را با شما تنظیم خواھد کرد.

وقتی به راز واقعی سعادت پی خواھید برد که بدانید افکار محبت آمیز قدرت شفا بخشی دارند و فکر زیبایی، درستی و

توافق زندگی را عالی تر می سازد و به آن عظمت و اصالت می بخشد.

١٣ . افکاری که موفقیت می آفرینند

آنکه جرأت رفتن به دنبال حق خویش دارد

می تواند با اعتماد و مفتخر باشد

طالع با گنجینه ھای خویش

به استقبال او می آید "ھیلر وثمن"

مغز نیروی عظیمی دارد. بزرگترین فاتحان چه در میدان جنگ و چه در عالم کار و مبارزات معنوی پیروزی را بر اثر نیروی مغزی

خویش بدست آورده اند. باید در مغز جوانان حک کنیم که نیروی فکری بزرگترین عامل موفقیت است. روزی که ھمه بتوانیم به

این موضوع معتقد شویم، مرحله تازه تری در زندگی آغاز می شود و اغلب رنجھامان از میان می رود.

تصور اینکه باید در برابر حوادث تسلیم شد ضعف بزرگی است و بزرگترین عامل بیچاره ماندن ما ھمین ضعف است. چنین

تصوری چون خود تصوری غیرطبیعی است، طبعاً نتایج غیرطبیعی نیز به بار می آورد. موفقیت حق مادرزادی ماست ولی ما

به دنبال این حقمان نمی رویم. بجای اینکه ثروت، سعادت و آزادی را بخواھیم، فقر، بدبختی و اسارت می طلبیم.

آنان که کارھای بزرگی انجام می دھند کسانی ھستند که به استعداد خود متکی ھستند. برای آنھا "فکر منفی" مفھومی

ندارد. آنان مطمئند که ھر نقشه ای بکشند با موفقیت اجرا خواھند کرد، ایمانشان به قدری است که به اعتراضھا نیز گوش

نمی دھند، در برابر تمسخر و استھزاء دشمنان شانه تکان می دھند حتی اگر مردم آنھا را دیوانه نیز بشمارند اھمیتی نمی

دھند.

ایمان و اعتماد نیروی آفریننده و سازنده و مکمل، بی ایمانی نیروی منفی، سست کننده، مخرب و نابود سازنده ای است.

حس اعتماد به نفس تردید و بی ثباتی را از میان می برد و به انسان امکان می دھد که بی توقف و بدون صرف نیرویی

اضافی با متانت رو به جلو برود.

ھمه مخترعان، محققان، سیاحان و کاشفان، جنگجویان و فاتحان به استعداد و توانایی خویش ایمان داشتند. در مقابل اگر

شخصیت اشخاص ناتوان و شکست خورده را مورد بررسی قرار دھیم، پی می بریم که اغلب آنھا از اعتماد و ثبات بی بھره

بوده اند.

اعتماد به نفس خویش را ھرگز از دست ندھید و به دیگران نیز مجال ندھید که آن را متزلزل سازند زیرا اساس تمام موفقیت

ھای بزرگ شماست. اگر این اساس لطمه ببیند بنا درھم می ریزد و اگر سالم بماند درھای امید ھمیشه باز است. اعتماد

بی پایان و تزلزل ناپذیر حتی اگر به درجه تھور نیز برسد وسیله ضروری اقدامات بزرگ است. حس اعتماد به نفس اشخاص

کوچک را در رسیدن به درجات بلند یاری می کند و به آنھا امکان انجام کارھایی را می دھد که از آنان انتظار نمی رود و شک

و تردید را که یکی از دشمنان بزرگ بشریت است نابود می سازد. مخیله ای که اسیر بی قراری است نمی تواند مرتب و

ثابت کار کند و در افکار و اعمال انسان بی نظمی ھایی رخ می دھد.

١۴ . چگونه اعتماد دیگران را به خود جلب کنیم

سرنوشت خود را با افکار تعیین کنید. "کارلایل"

برای کسب موفقیت، فقط اعتمادبه نفس کافی نیست. بلکه باید دیگران نیز به شما اعتماد داشته باشند و اعتماد دیگران به

شما عکس العمل اعتمادبه نفس خودتان است. اعتماد شما ھر قدر قوی باشد اعتماد متقابل دیگران نسبت به شما به

ھمان اندازه قوی تر است.

لحن اعتمادآمیز تأثیر سحرآسایی در دیگران دارد وقتی که چنین لحنی داشته باشید خواھید دید که چگونه اعتمادبه نفس

خودتان را به دیگران نیز سرایت داده اید و از اعتماد دیگران به شما و به استعداد شما تعجب خواھید کرد.

صاحبان اعتمادبه نفس دارای سجایای عالی و برجسته ای ھستند. کسی که بر نفس خویش مسلط باشد با سخنان خود

به اطرافیانش اطمینان و اعتماد و اعتقاد الھام می کند و دیگران را از شک و تردید نجات می دھد زیرا ھر کس به نیروی

معنوی او معتقد می شود.

کسی که می داند چه می خواھد تردیدی ندارد و تصمیم می گیرد و اجرا می کند ھمه او را دوست دارند و کارھای چنین

شخصی نیز پیوسته روبراھست. کسانی که از کمک به اشخاص بی تصمیم ابا دارند با کمال میل به یاری مردان با ایمان می

شتابند. عواملی که شخص مرددی را از راه باز می دارد به خودی خود برای شخص با اعتماد به صورت عوامل مشوقه درمی

آید.

ھر وظیفه و شغلی که داشته باشیم موفقیت ما بسته به این است که به استعداد و توانایی خودمان ایمان داشته باشیم و

این ایمان و اعتماد را به اطرافیان نیز سرایت دھیم.

به محض اینکه اعتمادبه نفس مان شکست یافت، اطرافیان مان احساس می کنند. تولید کوچکترین شک و تردیدی در مغز

خودمان بلافاصله عقیده دیگران را نسبت به ما خراب می کند.

از میان رفتن جرأت تان به سرعت اطرافیان را نیز زایل می سازد و عده کسانی که به ھمین سبب با عدم موفقیت روبرو

شده اند بی شمار است.

١۵ . بنای خصائص اخلاقی

این یک خطای عمومی است، ھر شخصی به محض اینکه فکر خوبی به مغزش راه می یابد خیال می کند که خود او نیز

مانند فکر ھمان لحظه اش خوب است و حال آنکه افکار خوب با اینکه به خودی خود ارزش دارند با ترقی سجایای اخلاقی

صاحب فکر ھمراه نیستند و وضع آنھا درست به حبابھای کف صابون مانند است. "نورمدار"

ھربرت اسپنسر می گوید: "کیمیایی که بتواند از احساسات بد طلا درست می کنند وجود ندارد اما تبدیل احساسات بد به

خوب ممکن است...

ھمانطور که با تزریق موادی به ریشه درخت می توان حالت تازه ای به درخت داد برای انسان نیز تأسیس سجایای اخلاقی

بھتری امکان دارد. جوانه ای را که تازه از خاک رسته است با کمال سادگی می توانیم به ھر سویی که مایل باشیم خم

کنیم و کاری کنیم که به ھمان حالت رشد کند زیبایی درخت آینده بسته به توجھی است که در دوره جوانه بودن آن به خرج

می دھیم. ھمانطور برای مادری ھم که می خواھد فرزندش طرز تفکر خوبی داشته باشد باید ھمان طرز تفکر را در دوره

بچگی به او تلقین کرد که جھت تفکر او را تعیین کند و افکار بد را از او دور سازد.

در زمانھای گذشته اصول تربیت عبارت از این بود که گناھھای او را کشف می کردند و به رخش می کشیدند، پدر و مادر

روزی صد بار معایب بچه ھایشان را تذکر می دادند و چون این تذکر بارھا تکرار می شد کودک بیچاره تصور می کرد که این

عیب در روح او ریشه دوانده است و دیگر کوشش برای پیشرفت تحصیلات فایده ندارد. این طرز اصلاح روحیه مانند این است

که انسان با مشغول ساختن فکر خود به عدم موفقیتھا در پی موفقیت باشد.

پیوسته به فکر گناھھا و خطاھا بودن باعث می شود که آنھا بیشتر ریشه بدوانند و پیچیده تر شوند اگر برای نابود ساختن

عادت و احساسات بد خویش کوشش مداومی به خرج دھیم رفته رفته و به تدریج می توانیم آنھا را به عادات خوب مبدل

سازیم. بعضی از دانشجویان طب دیده شده است که بر اثر مطالعه زیاد درباره بعضی از امراض آن امراض را در تن خویشتن

احساس می کنند.

دکتر شوفیلد برای بخشیدن سجایای اخلاقی به بچه ھا نصایحی به پدران و مادران داده است که آنھا را می توان به این

ترتیب خلاصه کرد:

بچه ھا را باید به سادگی و عادات نیک آشنا ساخت، افکار مربوط به بدیھای مادی و معنوی نباید به مغز آنان راه یابد و

برعکس برای اینکه فکر نیکی در قلبشان ریشه بدواند باید به اشخاصی که به آنھا تماس دارند توجه زیادی داشت و آنھا را با

دقت انتخاب کرد.

باید کوشید که از چیزھای خوب تقلید کنند. باید حماسه ھا و داستانھای قھرمانی را برایشان خواند و آنھا را تشویق کرد که

نظیر آن قھرمانان باشند. و باید آنان را با افکار مربوط به راستی و عدالت تربیت کرد.

برای اینکه گرفتاریھای روزانه را به آرامش حل کنند و فیلسوفانه در برابر مشکلات سینه سپر کنند باید سرمشق ھای جرأت

و متانت به آنان داد و در این راه از پند و اندرز آنان خودداری نکرد.

این اصول نه فقط برای کودکان بلکه برای جوانان مفید است ھر کسی باید این افکار را در نفس خویش پرورش دھد. در نتیجه

رفتار از روی این اصول مخیله انسان روشن و پر حاصل می شود و از افکار مفید مالامال می گردد و این افکار بصورت عادی در

عرصه کار و فعالیت به کمک او می شتابند.

١۶ . نقاط ضعفمان را از میان ببریم

چه می خواھی؟ ھمه چیز مال توست. راھھا در برابرت باز است. نور حقیقت برای تو می درخشد. پس نایست و نپرس به

راحتی پیش برو و شخصیت خود را نشان بده.

عده اشخاصی که دارای موازنه کامل باشند بسیار کم است. اغلب در عین حال که دارای استعداد درخشان تربیت خوب و

تحصیل کافی می باشند، برای توانایی در کار "چیزھایی" کم دارند این کمبود ھا پیشرفت آنان را مشکل می سازد زندگانی

شان را درھم می ریزد و به تمام کوشش ھایشان لطمه می زند.

اغلب مردم چنین نقاط ضعفی دارند که آنان را از رسیدن به ھدفھایشان باز می دارند. اگر توجه نکنیم و بگذاریم که این نقاط

ضعف رفته رفته بزرگتر شود و ما به فکر چاره آن نیفتیم، مسلماً لطمه سختی به زندگی خودمان زده ایم، آیا تأثر آور نیست

که مرد درشت ھیکلی بر اثر داشتن نقطه ضعفی، کوچک و بی اھمیت جلوه کند؟

وقتی که ضعفی را در خود سراغ می گیرید اراده خویش را در جھت عکس آن متمرکز کنید. اگر مغزتان مدت زیادی در این

جھت عکس یعنی بر روی اوصافی که آرزوی داشتن آنھا را می کند تکیه کند بالاخره به ھمین اوصاف نائل می شود. وجود

طبیعی زاییده یک فکر طبیعی است. اما اگر نقاط ضعف را به حال خود بگذارید و با تمرین فکری در تقویت آنھا نکوشید، چگونه

انتظار دارید که ضعف را از میان ببرید؟

اگر تصور می کنید که در نظر دیگران مورد تمسخر قرار گرفته اید باید با خود بگویید: "کسی نمی تواند مرا مسخره کند اصلاً

چنین چیزی نیست. تخیلاتم بی اساس است. خداوند بزرگ بشر را مضحک نیافریده است، این عیب ھایی که در فکر خودم

آفریده ام وجود خارجی ندارد."

و به این ترتیب کاری کنید که تأثیر آن تخیلات را از میان ببرید در نتیجه می توانید خود را قانع سازید که چندان فرقی با دیگران

ندارید و نشاط و عشق به زندگی را باز می یابید.

١٧ . زیبایی چگونه کسب می شود؟

ھر کار درست و ھر فکر شایسته به چھره انسان زیبایی می بخشد. "راسکین"

راز زیبایی واقعی در داشتن قلب رئوف و میل به شادی و محبت است. تمایل به نشاط و محبت در چھره زن منعکس می

شود و به او زیبایی می بخشد. کوشش برای داشتن مشخصات اخلاقی نیک ھمه زندگی را زیبا می سازد. چون صورت

ظاھری انسان آینه صورت باطنی اوست چه صورت و چه حرکات انسان تحت تأثیر افکاری قرار می گیرد که بر درون او حاکم

است اگر احساسات مربوط به زیبایی، نیکی و محبت در قلب شما بر سایر احساسات برتری دارد ھر جا که قدم گذارید

آھنگ ملایمت و پاکی روح تلقین می کنید، به طوری که ھیچکس متوجه زشتی و یا مثلاً ناقص الاعضاء بودن شما نمی

شود.

١٨ . قدرت خیال

خیال، پیشقدم و الھام بخش ھر کاری است.

ھمه ما ترقیات دنیا و پیشرفتھای تمدن را مدیون الھه خیالیم. اگر آنچه را با چشم می بینیم بعضی از انسانھا پیش از دیدن با

چشم در خیالشان نمی دیدند اکنون مانند وحشیان در غارھا و یا زیر کلبه ھای نئی زندگی می گویم.

مورس در خیال خود وسیله مخابره ای که کاملتر از پست باشد مجسم کرد در نتیجه تلگراف را به عالم بشریت تقدیم کرد.

میکل آنژ در مجسمه ای که موسی را نشان می داد نمونه ای از بشر کامل آینده به ما نشان داده است. و چه استفاده

بزرگی که بشریت از نیروی خیال او کرده است.

شاھکارھای روح پرور موسیقی زاییده خیال آھنگسازان بزرگ است.

عالی ترین آثار ھنری زاییده خیال ھنرمندان است. آنان پیوسته چیزی عالی تر از موجود را در خیال خود پرورده و شاھکارھای

شان را بوجود آورده اند. دیدن چیزھای موجود به ھمان وضعی که ھستند کار آسانی است و فقط کار چشم است. ولی

دیدن آنھا به وضعی عالی تر از وضع موجود و دادن شکل حقیقت به آن خیال کار مخیله است.

نیروی خیال فقط عبارت از یک تصور آشفته نیست بلکه الھام ایده آل است. افکار بزرگ و تصورات نیرومند نخست در مخیله

بوجود می آیند و بعد باز زحمت و پشتکار ما بصورت حقیقت در می آیند.

مخیله اغلب اشخاص اگر در جھت مفید توجیه شود سعادت آینده را تأمین می کند. اما اگر به سوی بدی ھا متوجه گردد

بدبختی و فلاکت نصیب آنان می سازد و ھمه آمالشان را نابود می کند.

١٩ . با پیری مبارزه کنید

پیری فقط با کمک روح می تواند در چھره منعکس شود. خطوط چھره را روح رسم می کند.

باید این قاعده را دانست و فراموش نکرد: "ھنر پیر نشدن پرارزش تر از ھنر نیل به یک پیری خوب است" مردان و زنان به

ھمان اندازه پیر می شوند که خودشان قبول دارند. بی شک این بسته به نیروی اراده است زیرا دنیا بر محور نیروی اراده می

گردد.

جرج مردیت چنین گفت: "به ھیچ وجه پیر شدن قلب و مغزم را احساس نمی کنم، ھنوز به زندگی مثل یک جوان نگاه می

کنم. من از مدتھا پیش تصمیم گرفته بودم که پیر نشوم. پیران کسانی ھستند که فکرشان را متوجه گذشته می سازند و از

تازگی می ترسند ولی من به جوانی و آینده پیوسته با امید نگاه می کنم و تاکنون آرزویم جامه عمل پوشیده و پیری به من

رو نیاورده است."

کسی که به جاودانی روح ایمان دارد و اعتقاد قلبی دارد به آینه ھرگز عارضه ای برای روح روی نمی دھد، ھر قدر که سنش

زیادتر شود بدن و مغزش نیز از لطمه دیدن مصون می ماند.

برای اینکه انسان جوان به نظر برسد و مغزش زنده بماند باید عادت شمردن سن را از سر بیرون کند. باید از تلقین پیری به

مغز حذر کرد. اغلب ماھا از ھمان سنین جوانی عادت می کنیم که تخم پیری در روحمان بکاریم.

پرنتیس مولفورد می گوید: "کسی که بطور مداوم از چیزی می ترسد آثار در چھره اش منعکس می شود. اگر انتظار دارید که

حتماً پیری به سراغتان خواھد آمد و وجودتان شکسته خواھد شد شکی نیست که کاملاً پیر خواھید شد."

انسان خود را در قلب خود ھر طور تصور می کند ھمانطور است. کسی که با وجود داشتن سن زیاد خود را جوان می پندارد

واقعاً جوان است و درباره شکسته شدن وجود نیز باید گفت که جلوگیری از آن بسته به اراده است. کسی که با زندگی

مبارزه می کند طالع یارش است ولی آنکه خود را تسلیم جریان کند غرق می شود.

الیویه وندل گفته است:

ھنوز روز است! نیروھایت را جمع کن.

در راه حقیقت به نبرد تازه ای برخیز

مگر پیری چیست؟ کمال جوانی است.

صورت پر بھره تر و بھتری از جوانی است.

مارگارت دلاند می گوید: "یکی از بھترین مشخصات عصر ما این است که پیری بجز عصا و عینک، گرفتاری دیگری ندارد و روز

به روز بیشتر پی می بریم که ناخشنودی، اندوه، خستگی و نومیدی لازمه پیری نیست و کسانی که پیری شان با این

چیزھا ھمراه است اشخاص کم جرأت و خودپرستی ھستند."

تورات نیز به بشر یاد می دھد که زندگی پاک، ساده و مفید طولانی تر می شود و در این باره چنین می گوید: "بدن کسانی

که به سادگی زندگی کرده اند مانند بدن کودک تر و تازه می ماند."

چه بدن و چه فکر تا مدتی که در حرکت و فعالیت است احتیاج به استراحت دارد. زیرا در ضمن استراحت، نیروھای تازه ای

ذخیره می کنند. انسان فقط با غذای مادی پرورش نمی یابد، بلکه غذای معنوی که نیروبخش جسم و روح انسان است،

بیشتر در مواردی تأثیر خود را می بخشد که بدن در حال استراحت است. از این رو در عین حال که فعالیت فکر و جسم

ضروری و مفید است، اختصاص دادن ساعتھایی نیز برای استراحت آنھا و کسب غذای معنوی لازم است.

آنکه امیدھای بیشتری دارد عمرش طولانی تر است.

راز جوانی و نیرومند ماندن در این است که چیز تازه ای یاد بگیرید.

مارگارت دلاند می گوید: "خودپرستی، عدم فعالیت و عدم گذشت سه عارضه ی برجسته ی پیری است. ھر وقت که این

عارضه را در خود حس کنیم باید بدانیم که پیر شده ایم. اما خوشبختانه در برابر اینھا سه سلاح دفاعی داریم که اگر با مھارت

آنھا را بکار بریم ممکن است حتی تا صد سالگی نیز جوانی مان را حفظ کنیم. این سه سلاح: عشق و محبت، گذشت و

حرکت رو به جلو است."

٢٠ . راه تسلط بر فکر

خط حرکت معینی برای خود رسم کن و آنگاه چه در مواقع تنھایی و چه در میان جمعیت، پیوسته این راه را طی کن.

"اپیکتتوس"

با کنترل دائمی فکر می توان تمایلات روح را تغییر داد. معنی ندارد که بگذاریم روحمان به ھر طرفی متمایل شود و با

موضوعات مختلف و متنوعی بطور سطحی مشغول شود.

نیروی اراده می تواند فکر را تحت فرمان و تسلط خود بگیرد و برای اینکه بتوانیم روحمان را به راھی که می خواھیم متوجه

سازیم فقط کمی تمرین لازم است. توجھی که توام با اراده و از روی عقل و منطق باشد می تواند روح و فکر را تحت "نظم

معینی" به درجات عالی و به نقطه ایده آل برساند. آنگاه احساسات نامناسب و افکار ناشایست به بیرون از شعور رانده می

شود و کمال ایده آل جای آنھا را می گیرد. این موفقیت نتیجه نظم و ترتیب است.

راھی که باید در پیش گرفت این است: انسان آنچه را که می خواھد باید با حرارت و اشتیاق بخواھد. آن را در خیال چنان که

گویی بدست آورده باشد، آشکار و واضح مجسم کند: ھمه وجود خود را روی این خواھش خود متمرکز نماید. و در تماس با

چیزھایی که ممکن است در این راه به او کمک کند و مورد استفاده اش قرار گیرد، با کوشش مداومی بسوی ھدف خویش

نزدیک شود. اگر چنین کند خواھد دید که موانع یک یک از پیش پایش برداشته می شود و کارھایی که در لحظه اول فوق

نیروی بشر جلوه می گردد ساده و آسان به نظر می رسد. رمز اصلی کار در این است که ھدف پیوسته جلو چشم مجسم

باشد و فرصتی برای ضعف اراده داده نشود.

کاملترین متدی که می توان به ھر کسی توصیه کرد این است که انسان در میان سکوت فکر کند و تصمیم بگیرد و بعد این

تصمیم را با تمام نیرویی که دارد اجرا کند. چنین فرض و خیال کنید و به ھدفتان رسیده اید و آنچه را که می جستید یافته اید.

یک خیال پایدار برای تحقق بخشیدن به خواست ھا و امکان دادن به غیر ممکن ھا کمک بزرگی است.

ق.ب. ویلسون در کتاب خود تحت عنوان "بسوی قدرت" چنین می گوید: "فضایی که اطراف شما را فرا گرفته است محصول

فکر است که ھر وقت بخواھد می تواند آنرا تغییر دھد."

چارلز برودی پاترسن طرق کنترل فکر را از لحاظ منافع بدن انسان تشریح می کند و چنین می گوید: "مخیله مان را پاک و

درخشان کنیم از افکار عالی انباشته سازیم، خوبی و خوشی ھر کسی را بخواھیم. از ھیچ چیزی پروا نداشته باشیم و

بدانیم که خود ما ذره ای از آن نیروی بزرگ الھی ھستیم که قادر به رفع ھمه ی احتیاجات است. به این نکته نیز بخوبی

اطمینان داشته باشیم که صحت، قوت و سعادت حقوق مشروعی است که بطور مادرزادی به ما داده شده است."

اینھا پیوسته در زندگی درونی ما بالقوه وجود دارند و در زندگی خارجی ما نیز وجودشان احساس می شود. اعتقاد و اطمینان

به این حقوق به بدنمان نیرو و سلامت می بخشد.

روحتان را با ثبات و پشتکار به تمایل نیکویی سرگرم کنید و اراده تان را روی حقایق زیر متمرکز سازید: ایده آل ھای درست،

صحت، صلح و صفا، آرامش، کمک به دیگران، ادبیات پاک، ھنر، صنعت، آثار خوب، ایمان و صمیمیت.

وقتی که با دیگران ھستید بکوشید که در آرامش و متانت باید به قدری کامل باشید که حتی کوشش تان را برای کسب آن

دیگران احساس نکنند. اما باید دقت کنید که این سکوت و آرامش تان بر سدی و یا اختفاء حمل نشود یعنی باید از حرکاتی

که دیگران را وادار می کند چنین قضاوتی درباره شما بکنند خودداری کنید.

از ھر گونه ھیجانات ناروا و رقابتھای شخصی خودداری کنید.

اگر در مغزتان افکاری وجود دارد که ممکن است مایه ناراحتی دیگران شود به ھیچوجه آنھا را ظاھر نسازید. تکبر و غرور را از

خود دور کنید و اجازه ندھید که حرص، حسد، خشم و غضب و احساساتی نظیر اینھا از درونتان به بیرون سرایت کند.

از اظھار عدم اعتماد نسبت به کسانی که با شما تماس دارند خودداری کنید.

عدم اعتماد به نتیجه اقدامات و کوشش ھایتان را ھم از مغز بیرون کنید.

چه در درونتان و چه در اطرافتان حالتی پر از اعتماد، نشاط و نیروھای فعال خلق کنید و بکوشید که این حالت بر ھم نخورد.

٢١ . انسان آینده به درجه کمال خواھد رسید

وقتی که شروع به درک علم و دانش کنیم و به ذات عالی نزدیک شویم ھمه اسرار کشف می شود. دانستن و آزاد بودن

ھدف ھر کسی است و در این عصر روشن اشخاص زیادی ھستند که به شعور کامل می رسند.

کسی که در ھمه کاری خداوند را می بیند، وجد و نشاط تعریف ناپذیر ذات عالی را در وجود خود احساس می کند. کسی

که به خداوند واصل شود و رمز کائنات را دریابد کائنات را مقدس می شمارد.

مغز متفکری که ایمان و اعتماد نامحدودی به خداوند بزرگ و برآورنده ی ھمه احتیاجاتمان دارد. مسلماً دارای پیشینه موفقیت

آمیز و پرسودی خواھد بود.

عدم اعتماد، تردید و عدم توازن سدی در برابر موفقیت می کشند.

یک صدای وجدانی به ما می گوید که وجودمان محصول تصادف نیست. یک عقیده ی درونی وجود دارد دائر بر اینکه غصه و

اندوه از ضروریات زندگی ما نیست، یک حس طبیعی حکم می کند که ما جزء لایتجزای وجود واحدیم، با او یکی ھستیم، آینه

وجود او ھستیم، و میان ھدف عالی ما با ھدف عالی او فرقی وجود ندارد.

طبیعت به ما نشان می دھد که ھمه چیز ما در یک "وحدت" خلاصه شده است و ما را به کشف این وحدت سوق می دھد.

بھترین راه رسیدن به آن، اعتقاد به آن وجود بزرگ یکتا است. ما را بیشتر از ھر قضاوتی ایمان و اعتقاد به این وحدت نزدیک

خواھد ساخت.

الاو. ویلکسوکس می گوید:

به استعداد خودت ایمان داشته باش

ھمانطور که به خدا ایمان داری.

روح تو پاره ای از آن "واحد" بزرگ است.

نیرویی که در تو ھست

مانند دریای وسیعی عمیق و بی پایان است.

روحت را در میان سکوت،

در جزائر الماس گردش بده.

آن جزائر را کشف کن و از آنھا استفاده کن.

اما برای اینکه تسلیم بادھا نشوی

سکان اراده را بکار انداز.

اگر به آفریننده و به خودت ایمان داشته باشی.

ھیچکس نمی تواند به نیروھای تو حدودی قائل شود

بزرگترین پیروزی ھا به تو تعلق می گیرد.

به پیش! به پیش!

پس از این که به قدرت خود پی بردیم و آن نیروی مرکزی را که از حقیقت و آن وجود بزرگ سرچشمه گرفته است در نفس

خود احساس کردیم، از بی قراری نجات خواھیم یافت و به چیزھایی سطحی و زودگذر توجھی نخواھیم کرد. پس از این که

روح غذای حقیقی خود را چشید دیگر نمی تواند به چیزھای کوچک قناعت کند.

کسی که بداند که خود قسمتی از وجود الھی است ھرگز موازنه ی وجود و مغز خود را از دست نمی دھد و چون نیروی خود

را از حقیقت ابدی می گیرد، در آن پناھگاه ابدی از ترس نگرانی و اندوه محفوظ می ماند، زیرا می داند که خود پاره ای از

حقیقت ابدی است. اطمینان او به اینکه پیوسته با نیروی آفریننده و با نگاھدارنده کائنات در تماس است و ایمان او به اینکه

ھرگز از آن نیرو جدا نخواھد شد و به او اعتماد و سلامت تلقین می کند. ھر روز صبح وقتی که ترو تازه و بانشاط از خواب

برمی خیزد تماس خود را با قدرت الھی احساس می کند.

انسان تا نداند که وجودش مانند قوانین ریاضی دارای قاعده ی لایتغیر و تزلزل ناپذیر است، به مرتبه ی کمال نمی رسد.

آرامش یکی از نتایج بزرگ اراده است و از اعتماد کامل به نیروی اداره کننده کائنات سرچشمه می گیرد. انسان وقتی که

تعیین کند که جزیی از یک واحد معظم است و برای بردگی خلق نشده بلکه برای این آفریده شده است که اراده خود را بکار

اندازد، در برابر ھر حادثه ای نه مانند یک امیر بلکه مانند یک فرمانروا رفتار خواھد کرد. انسان آینده پیوسته شاد خواھد بود:

چون که فقط افکار سعادت آور را در ذھن خود حفظ خواھد کرد، اجازه نخواھد داد که ابرھای غم و اندوه، سایه ھای غصه و

گرفتگی و تیرگی ھای حرص و حسد وارد مغزش شوند. ھرگز نخواھد نالید و از حال خود شکایت نخواھد داشت، پیوسته

شاد و با نشاط خواھد بود.

انسان آینده کلمه "نمی توانم" را از قاموس خود حذف خواھد کرد، زیرا درباره قدرت و استعداد خود کوچکترین شک و شبھه

ای نخواھد داشت قدرت مقابله با ھر گونه حادثه ای را در خود خواھد دید و به خود اعتماد خواھد داشت. انسان در آینده

پیوسته با فراوانی روبرو خواھد بود. زیرا اجازه نخواھد داد که فقر و عجز وارد روحش شود و پیوسته افکار فیض و برکت را با

خود خواھد داشت.

انسان آینده در میان شادی و محبت زندگی خواھد کرد زیرا خود او نیز پیوسته احساس شادی و محبت خواھد کرد و چنین

حسی را از خود پرتو افکن خواھد ساخت، سالم خواھد بود زیرا روح، فکر و وجود او از توازن و آھنگ برخوردار خواھد بود و

معنی توازنی چیزی جز صحت کامل نیست.

انسان آینده از کمالی که خدای بزرگ در آسمانھا دارد بھره مند خواھد گردید.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.